جدول جو
جدول جو

معنی قاضی گری - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی گری
(گَ)
شغل قضا: گفت... ای ابوالقاسم یاد دار قوّادی به از قاضی گری است. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاضی چرخ
تصویر قاضی چرخ
در علم نجوم کنایه از سیّارۀ مشتری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، اورمزد، زاووش، زوش، ژوپیتر، زاوش، زواش، سعد السّعود، هرمز، برجیس، قاضی فلک، سعد اکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشی گری
تصویر ناشی گری
بی تجربگی، تازه کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساقی گری
تصویر ساقی گری
ساقی بودن، پیاله گردانی، شراب داری، شغل و عمل ساقی
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، در 24هزارگزی شمال خاوری بوکان و 18هزارگزی شمال خاوری شوسۀ بوکان به میاندوآب واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل سالم است، 110 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، توتون، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یِ چَ)
قاضی فلک. کنایه از ستارۀ مشتری است. (برهان) :
با خلق به داوری بود قاضی چرخ
وزعلم و عمل بری بود قاضی چرخ
برمشته اگر می برید نیست عجب
زآن روی که مشتری بود قاضی چرخ.
مهستی.
چرخ نام شهری است به خراسان
لغت نامه دهخدا
(عَ)
یکی از بزرگان و امیران عهد سلطان حسین بن سلطان اویس است. (حبیب السیر چ قدیم جزء اول از ج 3 ص 82 و 83 و 84)
لغت نامه دهخدا
(یِ رَ)
سلمه بن فضل، مکنی به ابوعبدالله و ملقب به ابرش. از مردم ری است. وی اخبار غزوات و مغازی را دو مرتبه ازابن اسحاق استماع کرد، و به نوشتۀ بعضی اظهار تشیعمینمود، و بسیار اهل نماز و با خضوع و خشوع بوده است. او به سال 191 هجری قمری وفات یافت. (ریحانه الادب ج 3 ص 265). و رجوع به ابوعبدالله سلمه بن فضل رازی شود
لغت نامه دهخدا
(یِ هَِ رَ)
محمد بن احمد عبادی، مکنی به ابوعاصم. از مشاهیر علما و فقهای شافعی است که به سال 375 هجری قمری در هرات متولد شد. وی ابتدا در هرات وبعد در نیشابور از دانشمندان بزرگ آن روزگار دانش آموخت و پس از سیاحت بسیار و تکمیل دانش و تربیت شاگردان فراوان به سال 458 هجری قمری درگذشت. تألیفاتی دارد. از آن جمله است: 1- ادب القضاه. 2- الهادی. 3- المبسوط. 4- طبقات الفقهاء. (از قاموس الاعلام ترکی)
محمد برهان الدین. یکی ازکسانی است که به منصب صدارت سلطان حسین میرزا نائل گشته است. (حبیب السیر چ قدیم جزء 3 از ج 3 ص 240)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاضی چرخ
تصویر قاضی چرخ
کادیک چرخ داور چرخ برجیس اورمزد (مشتری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشی گری
تصویر ناشی گری
((گَ))
بی تجربگی، تازه کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاغی گری
تصویر یاغی گری
((گَ))
دشمنی، عداوت، سرکشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رازی گری
تصویر رازی گری
معماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
هرجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
Gamesmanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
stratégie de jeu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
ゲーム術
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
کھیل کی چالاکی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
খেলার দক্ষতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
uchezaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
oyun hilekarlığı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
게임 기술
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
खेल-कला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
מיומנות משחק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
игра на результат
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
keterampilan bermain
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
ความชำนาญในการเล่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
spelbeheersing
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
astuzia nei giochi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
habilidade em jogos
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
玩技
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
sztuka gry
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
ігрова майстерність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
Spielkunst
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازی گری
تصویر بازی گری
habilidad en los juegos
دیکشنری فارسی به اسپانیایی